بیا امسال و بذاریم تو ی ِ صندوقچه و تموم ِ قفل های دنیا رو بزنیم روش و بذاریمش ی ِ جای دور دست ک ِ فقط خاک بخوره بانو ، بیا امسال ک ِ داره تموم میشه رو فقط خوبیا و وابستگیاشو یادمون بمون ِ بانو ، بیا فراموش کنیم ک ِ چه لحظه های سختی رو تنها بودیم و تنهایی و درد چقدر توام با هم بودن ، بیا حتی کلمه های تلخ رو هم بندازیمشون توی همون صندوقچه ،، بانو ! بیا حتی پا برهنه بریم سال ِ 92 و هیچی از 91 رو با خودمون نبریم
مثلا این روزا چیزای خوشحال کننده ی من خریدای ریز و درشتی ِ ک ِ میکنم یا نه اصلا بذار حقیقتشو بهت بگم قهوه فروشی جدیدی ک ِ تو پاساژ باز شده ، وقتی واردش شدم بوی قهوه داشت دیوونم میکرد ، از درو دیوارش قهوه میریخت ، اصن ی ِ جورایی عاشقش شدم .. عاشق !
وقتی به ی ِ خیابون میرسی دلت هوس ِ ی ِ پرسه ی خیابونی میکنه ُ تمام ِ وجودتو قلقلک میده ، خیابونی ک ِ قرمزی ِ اسمونش گلوتو نشونه میگیره ، خیابونی ک ِ دنیاش ارث ِ بی انتها رو ازت طلب داره ، خیابونی ک ِ هر چی میری خط کشیاش کوتاه تر از سایه ت میشن ، خیابونی ک ِ ابراش خراب میشن رو سرت و به حالت زار میزنن ، تازه میفهمی چه سایه ی تنهایی داری ، تازه میفهمی سایه ت چقدر خمیده شده ، چقدر غمگین ِ نگاه ِ سایه ت ، تازه میفهمی چقدر نیستی و اینقد خسته ای ، تازه میفهمی چقدر پوچ ِ هر چی ک ِ هست و تازه میفهمی دیگه دلت نمیخواد ک ِ باشی !!!
× چقدر کورن این چشما .. !
نفس نفس به اخر میرسم و
تمام میشوم این روزها
مثل ِ زنی ک ِ در پرسه های خیابانیش
تمام میشود ،
ولی هنوز امیدی به بهار هست !
انتهای نوشته ش منبع را "هر شب تنهایم اما با تو " نوشته بود
اما بی بهانه دلم میخواست بنویسم ،
منبـــــــــع : چشم هایت !!
روزهایی ست ک ِ
لبریزت میکنند از عشق ،
شکوفه میکنی در بهار ِ زندگی
به همین سادگی
شکوفه کرده م ، در بهار ِ زندگیم ..