ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

حسرت

خدا پرسید میخوری یا میبری ؟ 

و من گرسنه پاسخ دادم میخورم 

چه میدانستم لذت ها را می برند ، 

حسرتها را می خورند … ؟


* حسین پناهی 

نظرات 4 + ارسال نظر
مقداد دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 15:04 http://northman.blogsky.com

جالب بود..
سلام

سارا چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 15:02 http://amoozeshezaban.com/

با سلام به مدیر محترم:من سارا هستم. من از وبلاگ شما دیدن کردم و پسندیدم مطلب مفیدی دارید
من یکی از مدیران وبسایت آموزش زبان دات کام هستم
وب سایت ما دارای پیج رنگ 3 می باشد. ما حاضر هستیم با وبلاگ شما تبادل لینک کنیم اگر مایل بودید
وبسایت ما رو با عنوان: آموزش زبان دات کام لینک کنید. سپس به ما اطلاع دهید لطفا آدرس وبلاگ خودتون رو ارسال کنید. تا لینک شما رو در سایت آموزش زبان دات کام قرار دهیم و شما رو مطلع سازیم. آدرس سایت ما
www.amoozeshezaban.com
به امید دیدار

یک حقوقدان چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 21:57

چه جالب نمی‌دونستم این جمله مال حسین پناهی هست

kamangir پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 00:51 http://ranandegan.blogsky.com

سلام
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
میکشد آنجا که خاطر خواه اوست
هر چه کرمش باشد را شاکرم وبلاگتون جالبه لینک شدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد