ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

زندگی

تو زندگی باید خواست ، باید پرو بود ، باید گرفت 

من حقمو ازین زندگی میخوام 


رنگ ِ خوش ِ لبخند

چ فرقی داره ی ِ برگ دیگه ازین دفتر ورق بخوره یا نخوره ، وقتی تو هیچ حرفی برای گفتن نداری ، وقتی زندگی به دلخواهت میگذره فقط تو بیشتر میخوای ، چ فرقی داره چیزی ثبت بشه یا نشه ، وقتی دلت اینجا نیست ، دنیای من با قبلنا خیلی فرق کرده ، امروز دلم میخواست سه چار سال پیش بود ، درس میخوندم و توی خونه ی بابا بودم و حس و حال اون روزا رو داشتم ، اما گذشتن ، و قرار نیست من تو اون روزا بمونم ، قراره فردا رو بسازم ، یا بهتره بگم بسازیم ، دوست دارم این ارامش ادامه پیدا کنه ، دوست ندارم دچار موجای زندگی بشیم ، 


* ی ِ ارامش ِ طولانی ِ زندگیم آرزوست : ) 


کاش

کاش امشبمون بی هم نمی گذشت 


ارومم

نوشتم ، که آروم بشم .


همه چیزم

من ، غرق ِ دوست داشتن ِ توام .. 


هوایی رو که تو نفس میکشی 

دارم راه میرم ، بغل میکنم .. 


حقیقت ..

حقیقت این است ...

فرودگاهها، بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند !!

و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند !!

به راستی چرا اینگونه ایم ؟!

همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است !!


* حسین پناهی


صدای بلند قلبت

ی لحظه هایی هستن که وقتی سرتو میچسبونی به سینه ش ، قلبت خالی میشه و پر میشه از عشق ُ فراموش میکنی چقد بغض داشتی ، چقد گریه کرده بودی ، چقد بی رحم شده بودی ،، ی همچین لحظه هایی بی نظیرن ، تکرار نشدنی 


روزای این همه خوب

نمیدونم ازین روزای این همه خوب دیگه چی میخوام که انقد افسرده م 

ینی زندگی ازین خوبترم میتونه باشه که من اینقد متوقع م ؟؟


خواستن و نخواستن

ی ِ حس ِ خواستن و نرسیدن دارم ، خواستن و نخواستنش 

توی زندگیم به هیچ جا نرسیدم و نمیرسم !!! 


شاید

این خود ما ادما هستیم که شب و روزمونو شیرین میگذرونیم یا تلخ !! 


شروع ِ ابدی

شروع شد زندگی در کنار ِ تو 

روزا اروم شدن 

دل ، اروم شد 

لحظه ها میگذرن ، اما بازم یِ چیزایی کم ِ 

... 

خونه ی آرزوها

قدم به قدم تا مرز ِ بودن و موندن 


خستگی هام

این روزا خسته ن ، 

خسته ن از نبودن من و تو کنار هم ، 

خسته از حرفای بی سروته ، 

خسته از ما و این اسمون ، 

آسمونی که تو بهارش نمی باره ، 

ی ِ انرژی ِ دوباره میخوام برای شروع ِ دوباره 


هستی

لحظه هایی که کنارتم ارومم ، خوبم 

این روزا بیشتر از هر روزی وجودت و حس میکنم 

هر چی بیشتر میگذره بی قرارتر میشم 

من " خوبم " 

کنارم باش ... 


سال نود و سه

اولین روز ِ بهار اولین خوش شانسی ِ من ست ، 

که عزیزانم را هنوز هم در بهاری دیگر در کنارم دارم 


ممنونم 


~> سال نو مبارک 

واپسین ثانیه ها

حتی اخرین لحظه های نود و دو هم بدون توست 



حول حالنا

بس که بـد میگذرد زندگی ِ اهـل ِ جهان 

مردم از عمـر چـو سالـی گذرد ، عید کنند 


+ صائب تبریزی 

بهانه های دلم

دلم برای بودنت درد میکند 

شب های بی قراری

دل تنگم ، دل تنگ ُ بی قرار 

بی قرار ِ تمام ِ روزهایی ک ِ رفتند ُ تو کنارم نبودی