ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی چیزایی درون من عوض شده .. دارم تلاش میکنم ازین لحظه ها دور بشم و شخصیتمو ارتقا بدم .. جذابن این روزا .. این روزا که میگم دوساله که شروع شده و من دارم اموزش میگیرم .. من خودمو روحمو تو مسیری قرار دادم که حال خوبی بهم میده .. این لحظه ها برام ارزشمندن .. من این روزا حالم از روزایی که تا الان گذروندم خیلی بهتره .. از همه نظر .. روزی هزار بار هم خداروشکر شکر کنم کمه .. و این حس سپاسگذاری درون من هرو لحظه موجای مثبتی رو به سمت هدایت میکنه .. من برای این تغییر فرکانس ، سختی دارم میکشم .. اینکه از خانوادم دور میشم ، از ادمایی که دوسشون داشتم و اطرافم هستن ، از همه دور شدم ، دیگه حرفمو نمیفهمن ، دیگه حسمو نمیفهمن ، و اگر حرفی بزنم باعث ناراحتی شو میشه ، این تغییر فرکانس خوبیای زیادی برای من داره ، اما بهاشم اینه که اطرافیانم و دیگه ندارم ، اما من این ارتعاشی که این روزا به زندگیم میاد و پذیرام و با جون دل میخوامش و هروز برای این موضوع تلاش میکنم ، خدا کمکم کن ، من ازین بعد بیام بیرون و به مسیری که میخوام وارد شم‌

دوستت دارم قشنگترین