ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

باران

آنگاه...

-

بانوی پر غرور عشق خود را دیدم...

-

در آستانه ی پر نیلوفر...

-

که به آسمان بارانی می اندیشد...

-

و آنگاه...

-

بانوی پر غرور عشق خود را دیدم...

-

در آستانه ی پر نیلوفر باران...

-

که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود...

-

و آنگاه...

-

بانوی پر غرور باران را...

-

در آستانه ی نیلوفرها...

-

که از سفر دشوار آسمان باز می آمد...