ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

دوستی که تا نداره ! ..

با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش

اونم یه شکلات گذاشت تو دست من

من بچه بودم اونم بچه بود

سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد

دید که منو می شناسه

خندیدم !

گفت دوستیم؟

گفتم دوست دوست !

گفت تا کجا ؟

گفتم دوستی که تا نداره

گفت تا مرگ

خندیدم و گفتم من گه گفتم تا نداره

گفت باشه تا پس از مرگ  

گفتم نه ! نه ! نه ! تا نداره ! 

گفت قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن

یعنی زندگی پس از مرگ

بازم با هم دوستیم ، تا بهشت ، تا جهنم

تا هر جا که باشه من و تو با هم دوستیم

خندیدم گفتم تو براش تا هر کجا که دلت می خواد یه تا بزار

اصلا یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا!

اما من اصلا براش تا نمی زارم

نگام کرد

نگاش کردم

باور نمی کرد

می دونستم اون می خواست حتما دوستی ما تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید !

گفت بیا برای دوستی مون یه نشونه بزاریم

گفتم باشه تو بزار

گفت شکلات !

هر بار که همدیگه رو می بینیم یه شکلات مال تو یکی مال من

باشه؟

گفتم باشه

هر بار یه شکلات می ذاشتم تو دستش

اونم یه شکلات می ذاشت تو دستم

باز همدیگه رو نگاه می کردیم

یعنی که دوستیم

دوست دوست !

من تندی شکلاتمو باز می کردم

می ذاشتم تو دهنمو تند و تند می مکیدم

می گفت شکموتو دوست شکموی منی !

و شکلاتشو می ذاشت توی صندوقچه ی کوچولوی قشنگ

می گفتم بخورش

می گفت تموم میشه

می خوام تموم نشه برای همیشه بمونه !

صندوقش پر از شکلات شده بود

هیچ کدومشو نمی خورد

من همشو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن یا کرما

اون وقت چی کار می کنی؟

گفت مواظبشون هستم

می گفت می خوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

من شکلاتامو می ذاشتم توی دهنمو می گفتم

نه ! نه ! نه ! تا نه !

دوستی که تا نداره !

یک سال

دو سال

چهار سال

هفت سال

ده سال

بیست سالش شده

اون بزرگ شده

منم بزرگ شدم

من همه ی شکلاتامو خوردم

اون همه ی شکلاتاشو نگه داشته

اون اومده امشب تا خداحافظی کنه

می خواد بره

بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود بر میگردم

من که می دونم میره و برنمی گرده

یادش رفت شکلات به من بده

من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش

گفتم این برای خوردنه

یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت  

یادش رفته بود که صندوقی داره برای شکلاتاش  

هر دو تا رو خورد

خندیدم

می دونستم دوستی من تا نداره

می دونستم دوستی اون تا داره

مثل همیشه !

خوب شد همه ی شکلاتامو خوردم

اما اون هیچ کدومشو نخورده  

حالا با یه صندوق پر از شکلاتای نخورده چی کار می کنه ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!