ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

نگــــران ..

 

نگرانم .. نگران کنکور !!! نگران زندگیم .. نگران ِ این مغز ِ تودرتو ام که آخر از دست ِ من منفجر میشه .. نگران ِ نفس هامم ، دلتنگیام ، تموم ِ شبائی که با بغض صب میشن ، امتحانای کوفتیم ، لیسانس ِ مزخرفم ، بزرگ شدن ِ بی معنیم ، آدمای کثافت ِ دورم ، سادگیم ، حرفای صد من ی غازش ، اشکام ، آرزوهام ، شغلم ، آینده م ، حرفای دلم که به زبون نمیان ، و همه ی چیزائی که شدن دغدغه های من !! 

 

× ی پُست به نوع ِ استاد ِ روابط ×> کلمات کلیدی !!

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام بانوی دوستداشتنی من
نگرانیهایت را باید دسته بندی کرد مفید وغیر مفیدبرای غیر مفید خیلی انرژی نذار که تاثیر بر آنها که مثبت هستند میذاره
حرفای دل همان به که به زبان نیایند والا حرف دل نمیشود به زبان روان میشود حرفای دلت را نگهدارباش که هیچ کس لایق شنیدنش نیست

مقداد جمعه 16 دی 1390 ساعت 18:02 http://northman.blogsky.com

فک کنم منم 1/5 سالی هست که عینک دارم ولی خیلی کم میزنمش!! اونم بنا به دلایلی

mxu جمعه 16 دی 1390 ساعت 21:57 http://mxu.blogsky.com

آه

گندم جمعه 16 دی 1390 ساعت 22:08

بیخیال ی چی میشه غصه نخور! من پشتتم!!

عینکی

مقداد شنبه 17 دی 1390 ساعت 10:17

من اینجا کامنت ندادم؟

عاطفه سه‌شنبه 20 دی 1390 ساعت 12:36

سلاممممممممممممم
دستنوشته های قشنگیه موفق باشی

ممنونم عاطفه جان .. : )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد