ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

اهداء عضو

با بابائی داشتیم حرف میزدیم در مورد یهودیا و علمشو مخصوصا توی پزشکی و اینا 

ک ِ یهو گفتم واسه اهداء عضو دو سالی ِ میخوام ثبت نام کنم .. 

بابائی یخورده نگام کرد و به حرفاش ادامه داد !!!!!! 

 

همین ک ِ داشت حرف میزد این تو ذهنم اومد ک ِ من واقعا مُردم .. 

و حالا قرار ِ ازین کارت استفاده بشه .. 

یک لحظه درونم دگرگون شد .. یک لحظه ازین دنیا و همه چیزم دور شدم .. 

حتی حرفای بابا رو نمیفهمیدم .. 

 

من بمیرم !! 

 

وااااااااای .. حس خاصی ِ !  

نظرات 6 + ارسال نظر
رز یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 00:02 http://lahzeham.blogsky.com

این دو تا پستت همه اش حرف از بیمارستان و عمل و اهدای عضو و دکتر و پرستار و دارو و گل و کمپوت و عیادت مریض و ساعت ملاقات و خلاصه ایناست
چه خبره؟
خیر باشه ایشالا
اون بالایی ها که شوخی بود یه وخت ناراحت نشی گلم

هفت دقیقه یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 01:20 http://www.7min.ir

چه عملی و برای کی فقط لطفا نپیچون ...
چه حسی به مرگ داری , خوب یا بد ؟

برای بابائی ..

قلبش

مرگ ؟
میترسم .. ازین ک ِ پدر و مادرم چقدر عذاب میکشن از نبودنم ..
میترسم .. ازین ک ِ برم اون دنیا و به خاطر تک تک بدیام ................ این ترس خوبه .. ولی خب چ ِ فایده ک ِ تاثیره خیلی زیادی روم نداره ..

mxu دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 15:35 http://mxu.blogsky.com

اوه خدای من .........
مرگ ........
حالا چرا به این چیزا فک کردی خوب یکم باید فک کرد بعد مرگ چه خوشحال میکند این دل و قلوه ها
البت من هیچوقت اون کارت رو پرش نکردم
بابایی استاده ؟ خیلی بحث های فلسفی دارین با هم
خوش به حال باباییت که دختری فهمیده داره

---------------------------------

خوب دیگه برم که دیر شد . بقیه منتظرن

خب آدما همیشه باید به فکر مرگ باشن ..
اینو خود ِ خدا ازمون خواسته ...
میگه به فکر مرگ باش تا بتونی درست و خوب زندگی کنی ..

بابائی ؟ تدریس هم میکردن قدیما ..

آره بابائی اطلاعات ِ خیلی بالائی توی هر زمینه ای داره ..
ک ِ باعث خوشحالی و افتخارمه .. : )
مرسی .. من و فهمیده ؟ نه بابا :دی

samira سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 21:00 http://yasi2000.blogfa.com

خوشا به حال هیجده بهاری که با تو شکفتند. هیجده تابستانی که به بار نشستند؛ هیجده خزانی که بر باد رفتند و هیجده زمستانی که کفن پوشیدند.... کوه ها حجم عقده های کبود توست و دریاها چکیده اشک های غریب تو. از آن روز که فدک به نام تو شد، فلک قافیه ای در خور یافت و از آن دم که آب مهریه تو شد، سفینه اهل بیت به جریان افتا د. بیت الاحزان تو، پیشگوی کربلا بود و گریه های دردناکت پیش درآمد نینوا...

ان شا الله که پیرو مکتب زهرا باشی ... ایام تسلیت

یه شکلات چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 10:43 http://www.chocolaty.blogfa.com

آدم فکر می کنه فقط برای دیگران اتفاق می افته نمی توه باور کنه خودشم یه روزی
منم خیلی حس بدی بهم می ده

هفت دقیقه چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 18:33 http://www.7min.ir

کجایی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد