ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

ی فنجون قهوه با طعم ِ تمشک

و آغاز ، همان تپش ِ قلب ِ توست ..

92

خدا که گریست ،
من اشک بودم ...
از آسمان میچکیدم
که تو دستانم را گرفتی ،
محکم !
مرا در آغوش کشیدی
و با آتش محبتت گیراندی .
...
اینک اشک نیستم .
که از گرمای حضورت ،

تا ابد آتشم ...