ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
ریخته سرخ غروب
جابجا بر سر سنگ
کوه خاموش است .
می خروشد رود.
مانده در دامن دشت
خرمنی رنگ کبود.
-
سایه آمیخته با سنگ گرفته پیوند.
روز فرسوده به ره می گذرد.
جلوه گر آمده در چشمانش
نقش اندوه پی یک لبخند.
-
جغد بر کنگره ها می خواند.
لاشخورها ، سنگین ،
از هوا ، تک تک ، آیند فرود :
لاشه ای مانده به دشت
کنده منقار ر جا چشمانش ،
زیر پیشانی او
-
-
تیرگی می آید.
دشت میگیرد آرام .
قصه ی رنگی روز
می رود رو به تمام.
-
شاخه ها پژمرده است.
سنگ ها افسرده است.
رود می نالد.
جغد میخواند.
غم بیامیخته با رنگ غروب.
می تراود ز لبم قصه ی سرد :
دلم افسرده در این تنگ غروب.
-
-
* دلم پائیز میخواد ... نداریم ؟؟؟؟
* دلم بارون می خواد ! اونم انگاری نداریم ..
* دلم ی اسمون ستاره میخواد !!
* دلم ی ماه گرد .. که رگ هاش معلوم باشه .. ازونا میخواد ..
* دلــــــــم میخواد !! چی کار کنم ؟
* کی به دل ما نگاه میکنه ... تولد امام زمان ... به مادر و پدر عزیزشون .. و تمامی ... تبریک !!
* مهرنوش خانومی