ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دگر باره می اندیشم لیک میدانم که این اندیشه ها و افکار جز تنهایی و تهی بودن علتی نمیتواند داشته باشد . به چه می اندیشم , به خودم و زندگی سراسر غمی که داشته ام و به مردم . مردمی که تلاش می کنند , جستجو می کنند و به دست می آورند . اما من نه توان یافتنم است و نه یارای جستجو کردن پس چگونه توانم قلب افسرده و ماتم گرفته ام را التیام بخشم و چگونه می توانم آنچه را که محروم هستم از آن بدست آورم , خود نمیدانم صالب چیستم و از زندگیم چه می خواهم تنها این را می دانم که بیهوده زنده ام و بیهوده زندگی میکنم . بی هدف , تنها , خسته و اندوه .