روحم را و تمام ِ وجودم را
صیقل ک ِ میدهی ،
جانم میرود اما ،
هر لحظه ش تو هستی ..
18 دی 1391
روزی بود که اسم بابا روی مانیتور عمل جراحی ثبت شد
بدترین روز زندگیم توی عمرم بود !
فقط میخوام ارامش به روزامو برگرده ..
بعضی وقتا قدر ِ چیزایی ک ِ داری رو نمیدونی ،
ینی اوقدر ک ِ باید نمیدونی ...
وقتی حالا بر حسب شرایط زمان ازش دور میشی ..
یا دنیا به جدیت تصمیم میگیره ک ِ اونو ازت بگیره
به خودت میای .. من میگم این ی ِ تلنگر ِ
نمیدونم دیگران چی میگن !
اما توی این دنیا هیچی کسی و هیچ چیزی عزیزتر از
« پدر و مادر » نیست !
پدر و خدا دوباره بهم برگردوند !
شکرت !
بعضی چیزای کوچیک
که حتی رهگذرن
باعث میشن که ادم بخنده
خنده ای از ته ِ دل
من این جور بهونه ها رو دوس دارم
گاهی حرف زدن سخت میشود ..
کلمات را کم می اوری تا بگوئی
بگوئی از هر چه ک ِ در ذهنت بازیگوشی میکند
اما گاهی انقدر ذهنت با تکرار مواجه می شود ک ِ
کلمه ای را حتی به یاد هم نمی آوری ..
بوی بهار میدهی
وقتی دستانم را در دستانت می فشاری و زل میزنی به چشمهایم
میدانم چه میگوئی
اما عجیب دلم میخواهد خودم را به ندانستن بزنم
تا برایم بگوئی ..
راز ِ چشمهایت را
صدای نوشتن میدهند انگشتانم ،
بغض کرده ند و منجمد شده ند
گوئی مدتهاست درد ِ ننوشتن دارند
ننوشتن از بغض هایشان ..
: )
ادامه مطلب ...رفت ، و به ارامش رسید !
درست میگفت همه ی ادما به بهشت میرن !
جهنم هیچ معنائی نداره !
و اون به بهشت رفت !
خدا نگهدارت بابابزرگم !
: )
آئینه م را روبه رویم قرار داده م .. کمی خودم را نگاه میکنم ، کمی از پنجره آسمان خراش ها را ، کمی خودم را و .... این تکرار این روز های من ست ! به انتهای پائیز نزدیک میشویم و نشان میدهد پیر میشوم .. هر روز پیر تر !! بیست سال ِ دیگرم را تصور کردم .. قطعا به زیبائی ِ حالا نمی شوم .. قطعا دلم برای این روزهایم تنگ میشود ، دارم بزرگ میشوم .. و این فاجعه ی دنیایم ست !
صدا ، صدای نبودن ست ،
صدای بی صدای مردی ،
در گوشه ای از دنیایم
به گوش میرسد ،
مردی ک ِ تنها صدایش به آسمان می رسد
مردی ک ِ جسمن هست و در حقیقت
مدتهاست ک ِ وجود ندارد !!
گاهی وقت ها بعضی چیز ها را خودت میدانی ، اما نیاز داری یادآوریت کنند ، تا عمل کنی ، این روزها دچار ِ تکرارم .. اما بعضی تکرار های جالب و دوست داشتنی ..