خدا جونم . . . خدای من
ممنونم . . جواب تمام این همه بدبختیارو دادی
عاشقتم . . مامان و بابائی نشستن که با هم حرف بزنیم . . حرف زدیم . .
اونا بهم گفتن که امتحانم کردن اونا بهم گفتن که میخواستن برام ی تجربه ی خیلی بزرگ باشه و من در آینده و روزی که خدائی نکرده اونا نیستن . . من بتونم خودم و به تنهائی از پس تمام ِ مشکلاتم بر بیام ! خدایا هزاران بار شکرت میکنم ! که جواب اونا هم منفی بود مثل خودم . . خدای من دیوونتم
خیلی خوبی . . خیلی
~> رمز پست ِ پائین اگر کسی خواست بخونه baran
ی لاک ِ خوشرنگ پیدا کردم عاشقشم ! اما هر جا میگردم پیدا نمیکنم !
انگار اصن از سر ِ این لاک ِ نیست !
عکساشو میزارم روی ناخنم !! ببین چه بد شکسته ناخنام ؟!
و لینک دیگر !!
سکانس اول -:
ی بابا تُفی داریم که این گندمی ی موقع هائی هواشو میکنه !
به قول ِ پوری جنیفر سفیـــد
به قول ِ خودم همون تُف !! به قول ِ گندمی هم دوفی
امروز بعد از اینکه ای خدا این تف بیاد و این گندمی ببینتش و هی غر نزنه !
سر کلاس بودیم ُ (پرده برداری میکنم) از اونجائی که گندمی چرت میزد و بد و بیراه میگفت !!
به من گفت پاشو باهم بریم بیرون !! منم گفتم تو برو میام ٬ اون رفت اما من نرفتم
وقتی اومد بعد نیم ساعتی گفت تف رو دیده !! ولی محل نذاشته و اومده !
گفتم نـــــــــــره ی وخت ؟!
گفت بـــــــــــــــــــره . . . مهم نیست « الان قیافه ی حق به جانبش رو تصور کن !!
بنده هم لبخندی تحویلش دادم گفتم باشه ! خر شدی باز تو
سکانس دوم -:
دو ساعت بعد !!
مرده شور ِ ریختشو ببرن !! سنــــگ دل
.. یعنی دو دقیقه نباید وا میستاد
در ۱۰ مین ی بار همینا رو میگفت !
بنده هم کم نیاوردم و هر کاری کرد دلداریش بدم ندادم
خودش گفت خوب بره . . اونم رفت
روز ِ شانس ِ گندمی بود و روز گند من !! گندمی اولش که گوشی و راهیه جوق کرده بود و بنده رو نزدیک ۱ساعت و نیم توی مترو کاشت « پرو پرو اومده میگه وای رکورد زدم !! به ۲ ساعتم میرسه
مدادشو که خیلی دوسی داشت انداخت توی مستراح
برای برگشت هم دست ش موند لای در ِ ون
زنگ زده مامانه ! کولی بازی . . . نزدیک بود بگه امبولانس بگید بیاد منو ببره !
ی کم قرمز شده بود . . جاش در رو دستش مونده بود . . ی کم سر شده بود . .
چیزی نشده بودا ؟! ولی تا شب فک کنم کبود میشه . . . شایدم استخوناش ترک برداشته باشه ! چون ی صداهائی شنیدم البته اولش بغض کردم ولی بعدش گریم نگرفت دیگه ! برای اینکه چیزی که نشده بود ! فقط فک کنم تا فردا باشه شخصا !! نیدونم
دارم به این فکر میکنم که چه دوستای خوبی تونستم پیدا کنم توی دنیای مجازی ،
دارم به pure chocolate م فکر میکنم که نصفشو خوردم و بازم پرو هستم ُ میخوام بخورمش !
دارم به حافظ فکر میکنم که میگه تو به او محتاجی و او به تو مشتاق !!!!
دارم به فردا فکر میکنم که تیریپ چه رنگی برم یونی ؟!
دارم به رضا و نادیا و ستایش و امرلله و خیرلله فکر میکنم ..
دارم به لاک ِ ناخنم فکر میکنم که باید تجدید بشه . . و به چشم مردم که قبلنا اعتقاد نداشتم !
این مدت که 5 سالی می شه ناخنام بلنده و فقط کوتاهش میکنم نمیگیرمشون !! به این معتقد شدم که ملت میتونن چشم بزنن و چشمشون شور باشه ! شاید این لغتش درست نباشه و سنتی باشه ! اما خب الان حس ِ فکر کردن به اصلش ندارم ! آقا هرکی این ناخنای مارو میبینه یَک حرفای زشتی به ما میزنن !! یکیشو فاکتور میگیرم اما تا میبینن بلنده میگن کار خونه هم میکنی ؟! بنده -: بله اکثرا مخصوصا توی این تعطیلات بنده ظرفارو میشورم !! نه ماشین ظرف شوئی ! غذا هم درست میکنم !! با دست کش یا با دستگاه . . رفته بودم ارایشگاه . . نامزدی پسر عمو بود ! موهامو که شینیون کرد تا خانوم تپلی حاضر بشه نشستم به لاک زدن ! نسرین ارایشگره میگه مصنوعیه
د ِ لامصب داری میبینی ناخونامه !! میگه عین ناخون مصنوعی میمونه ! رفتیم عروسی . . ی جوجو اومده میگه موهای خودته ؟! مارک ِ ناخنات چیه میشه بگی منم بگیرم !! این جوجو کلاس 2 ابتدائی بود
و این فقط چند نمونش بود ! بهم میگن بابات گیر نمیده ؟! میگم چرا همش بهم میگه چرا مربعیش می کنی ؟! گردش کن
یکی از ناخنام به عشق ددی گرده الان ! اونم به خاطر اینکه هر وقت یکی ی چیزی گفت ؟! ی ترکی خورد این بی صاحابا ! بابا مگه من به شماها چی کار دارم که چش ندارین موهامو ناخنامو ببینین !!
از بدبختی ما ی دامن مینی ژوپ نمی تونیم بپوشیم . . . ملت به جای اینکه خودمونو نگاه کنن ! پاها رو نگاه میکنن « دلم سر اینا بیشترم پُره ولی بی خیال
دارم به پادینا فکر میکنم . .
به باران . . . » باران بابا
به پائیز . .
و به شاتوتی ! و آینده و اتفاقاتی که قراره رخ بده !
ی کم عصبی هستم . . . نه خشن نه . . عصبی . . . انگشتام ذهنم رو تایپ میکنن و من هیچ نقشی ندارم . . .
دلم میخواد ی پست خصوصی بذارم اما . . نمیدونم !
خب ی سری تصمیمای جدید برای آینده گرفتم .. که حتما باید عملیشون کنم . . . مطمئنا درسم باید خیلی زود تموم بشه ! تا بتونم به زندگیم ادامه بدم اونجور که دوست دارم !دور ِ بیشتر دوستام خط کشیدم و برای ی دنیای جدیدتر دارم برنامه میچینم . . خب من همیشه موفق بودم جز دوران دبیرستانم با دوستای مزخرفی که داشتم
همین حالا غذائی که بهم سپرده بودن نسوزه جــــــــــــز غاله شد ، اونوقت من موندم کی گفت الان وقته شوهر ِ منه ؟! نه اینو به من بگید ؟!
کوچیک تر که بودم خانوم تپلی و دوستاش با هم جمع شده بودن ۸ سال پیشا
سرپرستی ی بچه رو به اسم آتوسا به عهده گرفته بودن ! انقدر دوست داشتم ی
روزی که توانائیم برسه منم این کارو بکنم ! این روزا حس میکنم نزدیکم بهش
!! گندم بانو ریا نشه این کارو کرده !! از همون روز من شدم خاله ی رضا کوچولو !!
از همون روز که گندم تعریف میکرد منم عاشقش شدم ! ی حسی تو دلم همش می گفت
رضا کوچولو باید بره امسال مدرسه ! از همون روزای اول به مامان ِ رضا
کوچولو قول دادم منم خاله ی خوبی باشم و توی سرپرستی کمک کنم ! اخه
میدونید که دخل و خرج دانشجو جماعت ِ و کلا ته ِ گونیش سوراخه ! نرسیده
خرج شده رفته
برا همین امروز با تمام شوق و ذوقم رفتم واسه رضا کوچولوی خاله لوازم
تحریر خریدم ! همون چیزائی که دوست داشتم و خودم استفاده میکردم ! شاید
قشنگ ترش !!
دلم میخواست خیلی چیزای دیگه بخرم اما خب گندم بانو هم کلی خودش ذوق داره
دیگه نمیشد ! ترجیح دادم دفه های بعد ! خیلی دلم میخواد رضا کوچولو از
نزدیک ببینم ! خدا جونم قلب این کوچولوها رو دریاب !
« تمشکی نوشت بود
خلاصه که امروز کلی شوق ِ این کارو داشتم و کلی خریدای دیگه هم کردم و
مثل شکلات و اینا که همش میگفتم کاش میشد ازینا هم براش بگیرم ! نمیدونم
میشه یا نه !!
× این روزا سیستم بدنم زیاد خوب نیست ٬ امیدوارم با این تحولات ِ جدید قلبم هم خوب بشه !
× ی سری استادا اضافه شدن ! امشب از خوشحالی پای تل با گندمک کلی جیغ جیغ کردیم !! بازم خوشحالم ! خدا جون حال دادی « اضافه نوشت
پیوست -:
ای دوستـــ پــریشــان و پریشانـــم کن
مستــم کن و محــوم کن و حیــرانم کن
یکــ شعله ز جلـــوه های شور انگیزتــــ ٬
بــر من زن و کـــوه و آتـش افشانــم کن .
عروسی بودم ! وای دیوونه شدم ! ارکستر ِ ای ایران میخوند و کلی با خودش حال میکرد !کم مونده بود وسط مجلس بگه دستا بالا !! همه با هم دعای فرج میخونیم ! نه اینکه کلا خانواده ی عروس و دوماد اهلش اسلام و . . . . بودن !! اصن داشت بهشون حال میداد ! تیریپ این مجلسای امام زمانی دیدی ؟! ی بلند گو هم داده بودن دستش ُ به خیال اینکه صداش از ته ِ چاه در میاد عربده میزد تو گوش ِ ملت !! اینجانب اگر رو دست ِ خانواده موندم بدونید به خاطر ِ گوشام بود که دیگه الان نمی شنوه !! وای ی تیکه عباس قادری رفت و برگشت !!! من که مرده بودم از خنده ! فک کن ٬ با دامن مینی ژوپم اون وسط ترکی و کردی ُ عباس قادری و ی سری قدیمیا قر میدادم !! با اون پاشنه ها
یکی از همسایه ها که سنش بالاس می گفت وای ی ی ی این آهنگا چیه آخه رپ بزن ! سوسن خانومی چیزی بزن
جیگرشو !! عروس دومادم نه اینگه انتهای رقص بودن !! اون وسط فقط شاباش جمع کردن ! ۳ تا خواستگار برام اومد تو مجلس !
مامی هی می پیچوند ! دیگه کلی با مرجان و آرزو و آزاده و سعیده اون وسط بودیم و کلی عکس انداختیم ُ خندیدیم ُ . . اومدیم خونه !! شب بدی نبود ! خسته م ! فقط
می روم ب ِ مدرسه
تو این مدت که مامی حالش از همیشه بدتــــره !! بنده هم اُسکل تر از همیشه شدم و مثل دیوونه ها ی ِ کارائی میکنم که بعدش کلی شرمنده میشم و می خندم !! دیروز مامی منو بُرد خرید !! نه اینکه من به زور ببرمش نه خیر مامی منو بُرد
! وای چند سالی میشه اینجوری انقد کلی خرید نکرده بودم ُ همیشه میرفتم بیرون ی ِ چیزی می خریدم ! دیشب انقدر خرید کرده بودم که دیگه توان نداشتم و کیف دستیمو دادم مامی آورد ُ بنده خرید ها رو !!
کیف ُ کفش ُ شال ُ ازین روسریا که بچه مدرسه ایا مجبورن سرشون کنن !! ُ اسمش یادم نیست گیر نده ! دیگه ؟! تولد پدری بود ُ واسش لباس خریدم !! خیلی خوشکل رنگ ِ آبی که خیلی دوسی داره
دیگه مامی منو بستنی مهمون کردو پارک نشینی ُ سوار شدیم اومدیم !! سوار ِ اُلاخمون
بعدش هم اومدیم دیدیم برقا نیست !! الهی بمیـــرم تولد بابائی برق نداشت ! ولی خانوم تپلی اینا که اومدن با کیک !! فشفشه و کلی شمع روشن کردیم خونه عالی شده بود ! پدری انقدی ذوق کرد !! ~> ماه ِ پیش همین موقع یهو گفت امروز ۳۰ شهریور بود ُ شماها تولد ِ منو یادتون رفت
همه شکه نگاش کردیم یهو من جیغ جیغ کنون گفتــــــــــــــم ۳۰ مرداده الآن !!!
بابائی شکه شد ُ دید سوتی داده !! خندید کلی !! ولی دیشب کودک درونش فوران کرده بود ی ِ کارائی می کرد همه کپ زده نگاش میکردن و منم کیف میکردم و به خودم می بالیدم که این بابائی عُمره منه
کل خونه رو شمع روشن میکرد و روی میز و درو دیوار و همه جا !! منو خانوم تپلی هم هی جیغ جیغ که جاش میمونه نکـــــــــــــــــن !!!!!!!!!!!! بعدشم اداره برق ملت و خواب کرد و برق نیومد
× سرما خوردم به شکل ناجوری و کلیه ُ کمر جای بیهوشی ُ پا و اینا همش درد میکنه و من بازم فعالیت به سزام رو دارم فعلا ی سری چیزای ظاهری خوبه !! اما نگران مامی هستم که حالش هر روز داره بدتر میشه !
امروز با هم رفتیم خونه دوستش ُ کمی آب و هواش عوض شد !!
× این روزا پایه ی مامی شدم و تا میگه بریم فلان جا میگم ؟!؟!؟!؟!؟ بریـــــــــــــــم !!
در صورتی من هیچ جا با مامی نمی رفتم و آبمون تو ی ِ جوب نمی رفت !
× امروز با شاتوتی خوب حرف زدم و پر انرژی !! خب تغییرات لازمه ! مجبورم
پیوست -: دغدغه هایم را روی برگ ِ سبزی می نویسم ُ می سپارم دست ِ آب !!
پیوست پریم -: ببخشید انقد شکلک گذاشتم ! اما دلم برای ی ِ عمـــر حرف زدن تنگ شده !! دارم خفه میشم !
چند تا بازی دعوت شدم ! از طرف گندم و لیلا
۱-دلیل انتخاب اسم وبلاگ؟
متفاوت بودن
۲-دلیل انتخاب اسم مستعار؟
سکرت بودن
۳-پنج وبلاگی که میخونم؟
وبلاگ زیاد میخونم !!
اما چه لیتک شده باشم چه لینک نشده باشم ! بلاگ هائی که نوشته هاشونو دوست دارم لینک کردم ! یا دوستای صمیمی م هستن یا غریبه . . و من رو شاید حتی نشناسن !!
۴-پستی که همه ی عقایدم توش نوشته شده باشه؟
سوال بعدی . .
۵-مشکلی که با بچه های وب حل کردی؟
مدتی که خیلی عصبی بودم و لیلا و مینا (پاشنه بلند) و گندم خیلی کمکم کردن !۶-پنج نفری رو که باید دعوت کنم:
چند نفرو که فکر میکنم بازی کنن رو دعوت میکنم !!
لیلا ، مینا ، مژی جون ، smile to me ، ابر بهار
و بازی بعدی
بازی به این صورت ِ کــه هر کس نزدیک پاییز یه آهنگ یا عکسی که باهاش خاطره داره رو بذاره اینجا....
یادش به خیر کل یونی رو با گندم قدم می زدیم و این اهنگارو گوش میکردیم سال ِ پیش !!
یکی همه چی ارومه ی حمید طالب زاده ، و زندگی تو عاشقی باتو هواتو از بنیامین
من هم پنج نفر رو دعوت میکنم یکی
گندم ، دختر نارنج و ترنج ، سوفی و زندگیش ، پسر آریائی ، میس اومممم
و همه لینکام دعوت به این بازی هستن ! راستش اونائی که فکر میکردم بازی میکنن رو نام بردم ! وگرنه همتونو دوست دارم بازی کنین
خیلی وقته روز نوشت نداشتم
تا اونجائی از روزام نوشتـــم که روزام پُر از استرس و تمشکی از این رو به اون رو شده بود !
میدونی گاهی وقتا شرایط زندگی که داره تغییر میکنه ! تورو از اهدافت که دور میکنه ! تو کلافه میشی و لج باز !! . . و من اون روزا با خودمم لج میکردم ! اما کمتر از یک هفته س که دارم فکر میکنم ! به زندگی و آینده ! خب من هیچ وقت فکر نمیکردم به این زودی بخوام به ازدواج فکر کنم ! هر موردی پیش میومد سرکارش می زاشتم و مسخره می کردم ! اما زندگی بدجور زد پس ِ کلمو گفت بشین هر چی میگم میگی چشم نشستم ! بگو مگو زیاد بود من میگفتم شاید بهتر از این بیاد ! من پول نمیخوام عشق میخوام . . . با عشق نشونم داد . . . که چ ِ آدمائی حتی با پولشون خواستن آزادی مو ازم بگیرن ! که چ ِ آدمائی منو میخواستن محکوم به سرکوب کردن از خوشیم کنن ! و خیلی چیزای دیگه که نیازی نیست بگم !
ی روز ددی نشست باهام حرف زد ! گفت من و همه ی ما میدونیم تو نمی تونی بری تو قفس . . . حجابت ُ زیاد کنی ُ از خیلی چیزای دیگه که داشتی بگذری ! اینائی که اومدن از نظر مالی در یک سطح هستن ! این موردائی که ما میگیم خوبن !! همشون شغلای خوب ! درامد های بالا و خونه و ماشین و . . . دارن !! جز یکی شون ! از نظر اخلاق ببین با کدومشون سازت کوکه !! خب منم رفتم با اونی که وضع مالی و شغلی ش مشخص نبود حرف زدم ! از من توقع داشت منم کار کنم ُ خرجی ِ خونه بدم ! راستش بهم بر خورد ! خیلی ! زدمش کنار ! چند تای دیگه موندن که اونام به دلایلی رد شدن و . . . . فعلا یکی مونده !
این روزا تمشکی حسای متفاوتی داره ! نمیگم بله رو گفتم نه ! اما با خودم کنار اومدم ! روزای بهتری رو دارم سپری می کنم ! دیگه از اون تمشکی عصبی و پرخاشگر فعلا خبری نیست ! و تمشکی خوشحاله !
تمشکی خوشحال ِ ترم ِ جدید داره شروع میشه و دوباره دغدغه های قشنگ ِ زندگیش شروع میشن !
تمشکی برای شیوا که جمعه عقدشه ارزوی بهترین ها رو داره !
تمشکی برای طنین !! آرزوی ...... ( !!!! ) همونائی که به خداش گفته
و تمشکی برای گندمک هم ، یک گوش ِ شکسته را آرزومند ست !!
گرمـــای ِ تنتــــ همچــون پیچکــــ ٬ دیــوانــه وار انــدام ِ نحیفــم را احاطــه مــی کنـد وقتــی میبــوســی لبـــــ هــایــم را ٬ گرمــــی ِ لبــانتـــــ ٬ مــی سوزانــد قلبــــ ِ پــاره م را . پــــاره های قلبـــم را ب ِ قلبتـــــ گـــرهــ مــی زنــم تــا یــادم بمانــد تــــــو همــان پیچکـــ ِ داغــ ِ منــــی ..
× اکنـــون کــه نیستــی .. پــاره ی قلبــم از دوریتـــ کـــِــش آمــده ستـــــــ محبوبــم ..
تا کنون راجع به رابطه دو چشم خود با یکدیگر فکر کرده اید؟
هیچگاه یکدیگر را نمی بینند.
با هم مژه می زنند. با هم حرکت می کنند.
با هم اشک می ریزند. با هم می بینند.
با هم می خوابند. با هم شراکت و ارتباط عمیق حسی دارند.
ولی وقتی یک زن را می بینند، یکی چشمک می زند و دیگری نمی زند!
نتیجه می گیریم که زن توانایی قطع هر ارتباطی را دارد!!
* لحظه هایم به سکوتت نیاز دارند !
فروردین
بوسه
های شما تند و سریع و بسیار پرحرارت هستند که نشانگر حس شهوتران و لذت طلب
شماست، اما این احساس داغ و سوزان خیلی زود فروکش می کند.
اردیبهشت
بوسه های شما با تعلل صورت می گیرد اما بوسه هایی ژرف و با احساس هستند که پی در پی می آیند و می آیند و...
خرداد
بوسه های شما با فوران خنده، لبخند و مسخره بازی قطع می شود.
تیر
بوسه های شما گرم و لطیف است، و دوست دارید تا ابد به آن ادامه دهید...
مرداد
بوسه
های شما وحشی و پراحساس، همراه با چنگ زدن و گاز گرفتن است. هیچگاه موقع
بوسیدن از بروز احساسات خود جلوگیری نمی کنید و دوست دارید دیگران شما را
به این خاطر تشویق کنند.
شهریور
بوسه های شما بسیار دقیق، ظریف و ماهرانه است و معشوقتان زمانی متوجه آن می شود که شما کارتان را تمام کرده اید.
مهر
آنقدر نگران وضعیت تنفستان هستید که نمی توانید خوب به بوسیدنتان بپردازید.
آبان
شما خیلی زود از بوسیدن می گذرید و به سراغ......
√آذر (تمشکی)
بوسه های شما غافلگیر کننده و خود به خودی هستند و باعث می شود معشوقتان بیشتر و بیشتر طلب کند.
دی
بوسه های شما لحظه ی خلاص شدن و آزادی از استرسی است که در طول روز اسیرتان کرده است.
بهمن
بوسه های شما خیس و با کثیف کاری همراه است و هنگام بوسیدن چشمانتان را باز نگاه می دارید!
اسفند
بوسه های شما رویایی، خیال انگیز، عاشقانه و ابدی است.
نــابــــاورانه می تپـــد قلبـــم برای نگــاه های مشتاقتـــــ
پارچــ ه ی سبـــز ِ نگاهتــــ را روانه قلبـــم می کنـــی در خیــــال
نگاهتــــ ، آتش به جانم انداختـــ ه ست . . .
عمق ِ نگاهتــــ یــــاداورم میشــود . .
طعم ِ گســ ِ غروبــــ های بی تـــو بودنــ را
وقتی چیزی درون ِ ذهن یافت نمیشود و
ذهن پُر از خالی ست . .
مجبور به سکوت میشوی
* آرزوهای دیرین ِ تـــــو خاطرات ِ شیرین ِ من ست !!
روزگار تیره...
وسط این همه بدی و کینه، سپیدی و امید میبینم وقتی تو بهم میگی: گریه نکن قربون چشات برم...